با تو

نترس!
گلوله نیستم
تفنگ نیستم
جنگ نیستم
می‌خواهم با تو
"میانِ میدانِ مین "
مریم بکارم ...

_ نترس!
ساعت معکوس است
بیا،
از خیر " گنج " بگذریم
و به آبادی بگوییم
چیزی ندیده‌ایم ... _

نترس!
نترس!
کمی مرده‌ام
کمی زنده‌ام
می‌خواهم،
تا روزِ لمسِ بویِ مریمی،
دست‌هایم از خاک بیرون بمانند ..


" آرمان پرناک "

#باتو
#شعرشمار
#آرمان_پرناک
#شعر #جنگ #شعرسپید #سپید
دیدگاه ها (۰)

آخرین بازمانده

داشت می ساخت لبم | دکلمه 1402

مانکن

تردید

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط